مطالب پر بازدید
مطالب تصادفی
طبیب

شمیم عطر تو اینجا غریب است

نسیم خنده ات نرم و نجیب است

دلم ازبوی تو مست است گویی

نگاه عاشقی من را نصیب است

همان‌حرفی که دل را از تو رانده

نواهایش همین روح شکیب است

دل معشوق و عاشق در بَرِ هم

شده عشقی که وصف آن عجیب است

به یاد آن شبی که چشمک از دور

دلم باچشم هایش چون رقیب است

پرم از خاطرات خوب و شیرین

که عشقت در دلم رنجی نهیب است

ز هر بوسه که‌ چون مرهم به زخمم

مرا در هر کجا چون یک طبیب است

#داود_شمسی

تعداد بازدید از این مطلب: 10
|
امتیاز مطلب : NAN
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


عشق یعنی

عشق یعنی که به دیدار تو بیمار شوم

تو دوا باشی و من باز خریدار شوم

پلک بگشا سحرت خیر ، به بالین من آی

عشق یعنی که به غمهای تو تیمار شوم

هر سحر چشم شما مبدا پرواز من است

عشق یعنی به گلستان تو پر بار شوم

چهره ات یاد دلم افتد و با هر نفست

عشق یعنی که من از مهر تو سرشار شوم

تعداد بازدید از این مطلب: 6
برچسب‌ها: شعر , داودشمسی , معشوق , شاعرانه ,
|
امتیاز مطلب : NAN
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


شعر: مسمار

منو و تو هر دویمان عشق همین‌تکراریم

گر که تجدید شود مانده از آن افکاریم

شده تا صبح شوی باعث اشک دل او؟

هر چه رنجی کشمَش عاشق آن دلداریم

مدتی هست که صحرا شده این صحن دلم

هر چه خشکی شودش ، لاله ی آن گلزاریم

کوچه ی دلتنگی ام از درد دل بیمار گشت

هرچه باشد یادیاران بوده و مبهوت آن انکاریم

دائما رآفت تو بوده بر این شانه ی من

عشق هم گرتخته باشد ما فقط مسماریم

گویی ازهیبت چشمت این بیانم گنگ شد

عشق مصدوم شد و ما همچو یک آواریم

#داود_شمسی

تعداد بازدید از این مطلب: 10
|
امتیاز مطلب : NAN
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0




تعداد صفحات : 1